دانلود رمان من مسلمان نیستم از مهسا پناهی کاربر انجمن نودهشتیا
📌 نام رمان: من مسلمان نیستم (جلد دومِ رمان آواز قو) ✍️ نویسنده: مهسا پناهی 📚 ژانر: عاشقانه، اجتماعی، طنز 📥 فرمت: PDF 📱 مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، سیستم، آیفون
زمانی که از همه کس و همه چیز دست کشیده بودم وقتی داشتم در سیاهی و ظلمات غرق می شدم درست مانند معجزه وارد زندگی ام شدی و به دنیای سیاه من رنگ دادی.
وقتی فکر می کردم همه چیز تمام شده است آمدی و به من ثابت کردی تا زمانی که خودمان نخواهیم هیچ چیز تمام نمیشود! تو به من انگیزه ی زندگی کردن دادی. با شناختن تو و پررنگ شدن حضورت در زندگی ام، دنیا برایم رنگ و بوی دیگری گرفت… همه چیز زیبا تر شد… گل ها خوش بوتر شدند…. آسمان آبی تر شد امید و انگیزه در وجودم هزار برابر شد.
بگذار اینگونه بگویم تمام نشدنی ها و غیر ممکن های دنیا بعد از تو ممکن شدند!
سریع گفتم:
_ من… من عذر خواست من نفهمیده چی شد که قهوه ریخت! …
با اخم غرید:
_ لباسم رو ببینید چی کار کردین… آخه چطور من به این بزرگی رو ندیدید؟!
دوباره نگاهی به پیراهنش انداخت و زیر لب گفت:
_ دختره احمق گند زد به لباسم!…
با این حرف اش اعصابم خورد شد درست متوجه نشده بودم که چه گفته است اما مطمئن بودم فحش و ناسزا بارم کرده از چهره اش مشخص بود. پس با حرص گفتم:
_ لطفا احترام داشتی… تو.. تو با چه حق با من اینطور صحبت کردی؟ فکری کرد کیه؟ اصلا… اصلا خوب کردم.
باقی حرفم به فارسی یادم نیامد به کل فراموش کردم پس شروع کردم تند تند به انگلیسی حرف زدن:
_ خوب کردم من حواسم نبود حواس جنابعالی کجا بود ؟ فکر می کنی زبونتون رو بلد نیستم می تونید هرچیزی خواستید بگین؟! درضمن هرچیزی گفتی هر فحشی دادی هم خودتی! فکر نکن نشنیدم و نفهمیدم هم شنیدم هم فهمیدم .
لباست رو قهوه ای کردم الان خودتم قهوه ای میکنم بی فرهنگ. من و باش که تنهایی بلند شدم کجا اومدم مثل این که هر چیزی راجب این کشور شنیده بودم همه اش دروغ محض بوده!
رمان من مسلمان نیستم انگشت اشاره ام را جلوی صورت متعجب اش تکان دادم و گفتم:
_ میدونی تو چی هستی؟! تو… تو… تو یه گوسفند به تمام معنایی آره دقیقا تو یه گوسفندی و فقط بلدی بع بع کنی!
با این قسمت آخر حرفم لبخند محوی که داشت روی لبش نقش می بست را پس زد و سریع با اخم گفت:
_ اگر من گوسفند باشم توام بزی بز!
با خشم و عصبانیت نگاهش کردم چطور فکر نکردم ممکن است انگلیسی بلد باشد؟ الان چه کسی هست که به زبان انگلیسی مسلط نباشد؟اصلا بلد باشد چه بهتر من می خواستم معنای حرف هایی که می زدم را بداند اگر بلد نبود که نمی توانس ت متوجه شود .
همانطور با عصبانیت نگاهش میکردم که نمیدانم چه شد که یک دفعه نگاهش را از من گرفت و زیر لب چیزی زمزمه کرد که متوجه اش نشدم!
خواستم حرفی بزنم که صدای زنگ موبایلش بلند شد نیم نگاهی به من انداخت و جواب تماسش را داد. رمان من مسلمان نیستم
دست هایم که نمیدانم چه زمانی از عصبانیت مش ت شده بود را باز کردم و دستی به سرم کشیدم چرا با من همکاری نمی کرد و روی سرم ثابت نمی ماند؟! قصد دیوانه کردنم را داشت؟! خواستم برگردم عقب و برم بیرون این داداش شیده مثل این که قرار نبود بیاید!
دانلود رمان های عاشقانه نودهشتیا(کلیک کن):
دانلود رمان آواز قو از مهسا پناهی کاربر انجمن نودهشتیا
دانلود رمان زعم و یقین از سایه مولوی کاربر انجمن نودهشتیا
📌 نام رمان: من مسلمان نیستم (جلد دومِ رمان آواز قو) ✍️ نویسنده: مهسا پناهی 📚 ژانر: عاشقانه، اجتماعی، طنز 📥 فرمت: PDF 📱 مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، سیستم، آیفون
زمانی که از همه کس و همه چیز دست کشیده بودم وقتی داشتم در سیاهی و ظلمات غرق می شدم درست مانند معجزه وارد زندگی ام شدی و به دنیای سیاه من رنگ دادی.
وقتی فکر می کردم همه چیز تمام شده است آمدی و به من ثابت کردی تا زمانی که خودمان نخواهیم هیچ چیز تمام نمیشود! تو به من انگیزه ی زندگی کردن دادی. با شناختن تو و پررنگ شدن حضورت در زندگی ام، دنیا برایم رنگ و بوی دیگری گرفت... همه چیز زیبا تر شد... گل ها خوش بوتر شدند.... آسمان آبی تر شد امید و انگیزه در وجودم هزار برابر شد.
بگذار اینگونه بگویم تمام نشدنی ها و غیر ممکن های دنیا بعد از تو ممکن شدند!