دانلود رایگان داستان هارمونیکا از هانیه پروین
📌 نام داستان: هارمونیکا
✍️ نویسنده: هانیه پروین
📚 ژانر: عاشقانه
📥 فرمت: PDF
📱 مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، سیستم، آیفون
خلاصه داستان نیل در آتش از نودهشتیا:
آنقدر رقصید که تپشهای بیقرارش، ابرهای هفت آسمان را شکافت. قلب میکوبید و میکوشید از جایی بیرون بزند. پچپچها تمام نمیشد و از آن دهانها، بیشک بوی تعفن به مشامِ آدمیت میرسید. چرخ زد و زمزمهها بلندتر شدند. موهایش را تاب داد و نیشخند جماعت، ریشهی دلش را از جا کَند! حرکاتش بههم ریخت… او که تمامش را وسط گذاشته بود، چرا نگاهِ محبوبش هم همرنگ جماعت است؟
از تازههای نودهشتیا بخوانید:
رمان تینار | هانیه پروین کاربر انجمن نودهشتیا
رمان اِل تایلر | سارابهار کاربر انجمن نودهشتیا
قسمتی از داستان نیل در آتش از نودهشتیا:
دفاعیههایم که به نقطه سر خط رسید، گره ابروانم را کورتر کردم؛ نگاهش درون چشمهایم فرو رفته بود.
-دادگاه برای اعلام حکم نهایی، پانزده دقیقه تنفس اعلام میکنه.
همزمان با سقوط پلکهایم، تنم را روی صندلی رها کردم. همهمهی برخاسته شده تا مغزم نفوذ کرده و راه را برای تفکر بسته بود. صدای رسای دادستان که بلند شد، لبان باریکم را پیشکش دندانهایم کردم.
-مدارک ارائه شده به دادگاه بررسی شده و اظهارات متهم درست بوده؛ مشخص شد که متهم راستین فردی پور به قصد مرگ مقتول حرکتی انجام نداده و بنا به دفاع از نفس، اثبات شد که هیچ تقصیری نداره؛ بنابراین از محضر دادگاه، تقاضای تبرئه میکنم.
از برترینها بخوانید:
خرید فایل رمان مخمور شب
خرید فایل رمان غوغای نوش
خرید رمان بارش آفتاب
خرید فایل رمان طنین افتاده در ثمین
📌 نام داستان: هارمونیکا ✍️ نویسنده: هانیه پروین 📚 ژانر: عاشقانه 📥 فرمت: PDF 📱 مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، سیستم، آیفون
خلاصه داستان نیل در آتش از نودهشتیا:
آنقدر رقصید که تپشهای بیقرارش، ابرهای هفت آسمان را شکافت. قلب میکوبید و میکوشید از جایی بیرون بزند. پچپچها تمام نمیشد و از آن دهانها، بیشک بوی تعفن به مشامِ آدمیت میرسید. چرخ زد و زمزمهها بلندتر شدند. موهایش را تاب داد و نیشخند جماعت، ریشهی دلش را از جا کَند! حرکاتش بههم ریخت... او که تمامش را وسط گذاشته بود، چرا نگاهِ محبوبش هم همرنگ جماعت است؟
قسمتی از داستان نیل در آتش از نودهشتیا:
دفاعیههایم که به نقطه سر خط رسید، گره ابروانم را کورتر کردم؛ نگاهش درون چشمهایم فرو رفته بود.
-دادگاه برای اعلام حکم نهایی، پانزده دقیقه تنفس اعلام میکنه.
همزمان با سقوط پلکهایم، تنم را روی صندلی رها کردم. همهمهی برخاسته شده تا مغزم نفوذ کرده و راه را برای تفکر بسته بود. صدای رسای دادستان که بلند شد، لبان باریکم را پیشکش دندانهایم کردم.
-مدارک ارائه شده به دادگاه بررسی شده و اظهارات متهم درست بوده؛ مشخص شد که متهم راستین فردی پور به قصد مرگ مقتول حرکتی انجام نداده و بنا به دفاع از نفس، اثبات شد که هیچ تقصیری نداره؛ بنابراین از محضر دادگاه، تقاضای تبرئه میکنم.