رمان های اختصاصی نودهشتیا
رمان های اختصاصی نویسندگان انجمن نودهشتیا را در اینجا دانلود کنید
رمان های اختصاصی نودهشتیا
مطالب محبوب
دانلود دلنوشته جان جانان از سحر تقی زاده کاربر انجمن نودهشتیا

دانلود دلنوشته جان جانان از سحر تقی زاده کاربر انجمن نودهشتیا

📖 مشخصات دلنوشته جان جانان از نودهشتیا:

📌 نام دلنوشته: جان جانان ✍️ نویسنده: سحر تقی زاده 📚 ژانر: عاشقانه، تراژدی 📥 فرمت: PDF 📱 مناسب برای: گوشی، تبلت، لپ‌تاپ، سیستم، آیفون

_______________________

مقدمه دلنوشته جان جانان از نودهشتیا:

 ای که جان و جانان و جهان من هستی، حال که از نبودنت زمان زیادی می‌گذرد، مجنونی شده ام ناب که همانند نوشیدنی کهن قدیمی که ارزشش بسیار است؛ قدحی‌پر بکن و سر بکش شیره جان مرا که دیگر طاقت‌فرسا شده‌ایم.

_______________________

برای مطالعه رمان های جدید نودهشتیا کلیک کنید:
رمان سایه‌های نیمه‌جان | عسل عضو هاگوارتز نودهشتیا
رمان بازگشت آلفا | سایه مولوی عضو هاگوارتز نودهشتیا

_______________________

قسمتی از دلنوشته جان جانان از نودهشتیا:

دِ نکن دیگه دکتر تو که می‌دونی من حالم خوبه!بی‌خودی مشت‌مشت قرص می‌ریزی تو این شکم وا مونده ما؛ بعد از چیزی هم سر در نمیاری میگی خوب میشی؟!

من خوبم ببین؛ حرف میزنم، می‌خندم، غذا می‌خورم دیگه چی می‌خوای؟!

هعی آدمات میان ساعت پنج صبح منو از پشت بوم این تیمارستان لعنتی میارن تو اتاقم حبسم می‌کنن؛ بعد وقتی می‌پرسم چرا؟!

میگن تو دیوونه‌ای، من یه پرنده‌ی آزادم، باید برم، باید پرواز کنم اگه نزاری، اگه توی این قفس لعنتی حبسم کنی، پرواز کردنمو یادم میره‌ها بعد بهم نگی برو که رفتنو بلد نیستم.

آخه دست خودم نیست، به جایی عادت کنم، رفتن برام سخت میشه، آزار دهنده میشه انگار شیره‌ی جونم رو ذره‌_ ذره می‌گیرن…

دکتر، یک چیزی بپرسم جون ننه‌ات راستش رو میگی؟!

من یادمه از خونه زدم بیرون، بعد انقدر با سرعت رفته بودم که با ماشین کوبیدم به تیر برق، چشم‌هام رو که وا کردم دیدم تو بیمارستانم. دانلود دلنوشته جان جانان

بعد از اون هعی از همه می‌پرسم، از آدم‌هایی که اینجا هستن‌ها میگن من رو اینجا ول کردن و رفتن…

راست میگن دکتر؟

اخه مگه میشه یه ادم به این گندگی، کسی رو نداشته باشه که حتی شده برای پنج دقیقه بیاد بهش سر بزنه؟! 

یعنی من بمیرم هم کسی خبر دار نمیشه؟! نمیان من رو ببینن که خوبم؟ یا نه، اصلا زنده‌م یا مُرده؟!

اصلا…

اصلا دلشون برای من تنگ نمیشه؟! 

نکنه ادم بدی بودم و یادم نمیاد؟ نکنه دل کسی رو شکوندم؟! 

یا این‌هایی هم که اینجا عصر ها با من میان حیاط هم دیوونه هستن؟ اخه وقتی از جان جانان براشون میگم بهم می‌خندن و میگن توهم زدی.

آخه من کجا توهم میزنم؟ مگه میشه یکی وجود داشته باشه، بعد بگن نه همچین چیزی نیست و وجود نداره؟!

مگه میشه یادم بره حرفای قشنگش رو که واسم می‌زد؟! 

می‌دونی دکتر، تو جان جانان رو نمی‌شناسی، یه بار وسط پاییز دست من رو گرفت و برد میدون انقلاب، اخه اونجا یدونه کتابخونه هست که خیلی قشنگه…

پله‌های چوبی داره، وقتی وارد میشی یدونه زنگوله‌ی قشنگ داره که با برخورد در به زنگوله صدای قشنگی تولید میشه، صاحبش یه پیرمرد مهربونیه که ما رو می‌شناسه، وقتی رفتیم اونجا مارو برد جای همیشگیمون که سمت پنجره بود، بارون هم می‌بارید شهر خیلی قشنگ تر دیده‌ میشد، انگار هرچی بدی و تیره‌گی توی دل مردم بود رو می‌شست و می‌برد.

اون روز بارون اونقدری بی‌رحمانه بود که حس می‌کردم الان از ضربه‌های محکمِ برخورد قطره‌ها، شیشه بشکنه، وقتی نشستیم پیرمرد مهربون مثل همیشه واسمون چایی با عطر و طعم  بِه و لیمو اورد که کنارش از اون کلوچه‌های دارچینی خیلی خوشمزه بود. آدم حس می‌کرد با ترکیب این دوتا خوراکی، دقیقا وسط بهشته.

اون روز جان جانان باهام خیلی حرف زدا، گفت دوسم داره، گفت هیچ وقت نمی‌تونه بدون من زنده بمونه…

بعد از جاش بلند شد اومد رو‌به‌روم نشست، دستش رو اروم‌ گذاشت رو قلب پر تلاطم بیقرارم که حس می‌کردم کم مونده از قفسه‌ی سینم بشکافه و بیاد بیرون؛ سرش رو کمی بلند کرد‌که بتونم ببینمش، آخ دکتر…

آخ! دانلود دلنوشته جان جانان

همونجا بود که دل و ایمونم رو به چشم‌هاش که همرنگ آسمون شب تیره بود باختم، بد هم باختم 

لبخندِ گوشه لبش از مضطرب بودن من نقش بسته بود که حاضر بودم نصف عمرم رو بدم تا اون همیشه لب‌هاش خندون باشه، چشم‌هاش رو آروم باز و بسته کرد و شعری که همیشه واسم زمزمه می‌کرد رو باز گفت:

– تا آخر عمر درگیر من خواهی ماند اما…

تظاهر می‌کنی که نیستی…

مقایسه تورا از پا درخواهد آورد و من می‌دانم که به کجای قلبت شلیک کرده‌ام!

_______________________

دانلود رمان های عاشقانه نودهشتیا:

دانلود رمان کارما از غزال گرائیلی کاربر انجمن نودهشتیا

خرید کتاب صوتی هزار و یک شب به گویندگی فاطمه حکیمی کاربر انجمن نودهشتیا

خلاصه کتاب

📖 مشخصات دلنوشته جان جانان از نودهشتیا:

📌 نام دلنوشته: جان جانان ✍️ نویسنده: سحر تقی زاده 📚 ژانر: عاشقانه، تراژدی 📥 فرمت: PDF 📱 مناسب برای: گوشی، تبلت، لپ‌تاپ، سیستم، آیفون

مقدمه دلنوشته جان جانان از نودهشتیا:

 ای که جان و جانان و جهان من هستی، حال که از نبودنت زمان زیادی می‌گذرد، مجنونی شده ام ناب که همانند نوشیدنی کهن قدیمی که ارزشش بسیار است؛ قدحی‌پر بکن و سر بکش شیره جان مرا که دیگر طاقت‌فرسا شده‌ایم.

مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    جان جانان
  • ژانر
    عاشقانه، تراژدی
  • نویسنده
    سحر تقی زاده
  • ویراستار
    زهرا بهمنی
  • طراح کاور
    هانیه پروین
  • صفحات
    44
لینک های دانلود
  • 51 روز پيش
  • مدیر سایت
  • 211 بازدید
  • 0 کامنت
  • برچسب ها:
کامنت ها

درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان های اختصاصی نودهشتیا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.