دانلود رمان تیغ گناه از یاسمن رضایی کاربر انجمن نودهشتیا

دانلود رمان تیغ گناه از یاسمن رضایی کاربر انجمن نودهشتیا

مشخصات رمان تیغ گناه از نودهشتیا

📌 نام رمان: تیغ گناه ✍️ نویسنده: یاسمن رضایی 📚 ژانر: عاشقانه، اجتماعی 📥 فرمت: PDF 📱 مناسب برای: گوشی، تبلت، لپ‌تاپ، سیستم، آیفون

خلاصه رمان تیغ گناه از نودهشتیا:

جانت را نخواهم گرفت، زندگی‌ات را نخواهم سوزاند، چرا که با نادیده گرفتنت، تک‌تک آن‌ها را بر سرت خواهی آورد. در خیالش تصور می‌کرد گناهکارترین آدمیه که پا بر این کره‌ی خاکی گذاشته. زمانه که گذشت تازه فهمید دنیایش از ابتدا وارونه بوده. 

داستان خودخواهی‌ها و زیاده‌خواهی‌های خان‌زاده‌ای که زندگی خیلی‌ها رو به تاراج می‌کشه و زندگی‌های بعدی رو در هم می‌شکنه؛ از هیچ گناهی، حتی ریختن خون عزیزترین کساش، ابایی نداره! قربانی بعدی این قصه کیست؟

برای مطالعه رمان‌های جدید نودهشتیا کلیک کنید:

رمان منِ دیگر از انجمن نودهشتیا

رمان پسران دانشگاه را رهبری‌ می‌کنند از انجمن نودهشتیا

قسمتی از رمان تیغ گناه نودهشتیا:

پلک‌هام رو به روی هم فشار دادم؛ احساس تنهایی می‌کردم. حسِ فردی رو داشتم که انگار توی تاریکی مطلق گیر افتاده و راهی برای نجات نداره. حسی که نمی‌شه تحملش کرد یا بی‌خیالش شد. حسِ بچه‌ای رو داشتم که اسباب‌بازیش رو ازش گرفتن و بهش گفتن: «تو دیگه بزرگ شدی، باید مثل آدم بزرگ‌ها رفتار کنی.» 

آهسته چشم‌هام رو باز کردم و نگاهم به سمت خانمِ مشاوری که دیگه من رو از خودم هم بهتر می‌شناخت، خیره موند. رمان تیغ گناه

نگاه نافذی داشت؛ همیشه سعی می‌کرد با چشم‌های قهوه‌ای‌اش من رو تحت کنترل خودش دربیاره. لبخندش مرموز بود؛ به‌قدری که نمی‌شد تشخیص داد از روی خوشحالیه یا از روی کنایه. روبه‌رویم روی مبل چرمیِ یشمی‌رنگش نشسته بود و منتظر بود حرف‌های امروزِ جلسه رو شروع کنم.

سرم رو پایین انداختم و با انگشت‌هام بازی می‌کردم که با صدای آهسته و آرومش سکوت بین‌مون رو شکست. منتظر، نگاهم رو به لب‌هاش دوختم که آهسته و خیلی آروم گفت:

– احساس می‌کنم چیزی توی‌تون ریخته! می‌تونم در این مورد کمکتون کنم؟

روی مبل جابه‌جا شدم و کلافه گفتم:

– پدرم! همه‌ی مشکلات من به‌خاطر اونه؛ حالا خودش کم نبود، خواهرش هم ول‌کن نیست.

خانم مشاور نگاهی به من انداخت و سری تکون داد.

-‌ آقا آرشام! نمی‌دونم دلیل این همه خشم شما نسبت به پدر و عمه‌تون چیه؟ رمان تیغ گناه

حرفش رو قطع کردم و در جوابش گفتم:

– دلیلش پدرمه، بله پدرم! مشکلِ من پدرمه که هیچ‌وقت من رو به‌عنوان پسرش قبول نکرد. آره دیگه، چون بچه‌ی یه زنِ روستایی ساده بودم فرزندِ شایسته‌ای برای خان‌زاده‌ها نبودم. الان که به نون و نوایی رسیدم، سروکله‌ی عمه‌م هم پیدا شده.

– آقا آرشام، منظورتون اینه که عمه‌تون به‌خاطر پول بهتون نزدیک می‌شه؟ فکر نمی‌کنین دارین یه کم زود قضاوتش می‌کنین؟

عصبی روی مبل کمی جابه‌جا شدم.

— آره دیگه، پس به‌خاطر چیه؟ همین دیروز که من و مادرم داشتیم از گرسنگی می‌مُردیم، هیچ‌کدوم‌مون رو یادشون نبود؛ یهو فیل‌شون یاد هندوستان کرد. ببینم اصلاً شما می‌خواین چی رو ثابت کنین که من مقصر همه‌ی این اتفاق‌های بدم باشم؟

برای دانلود جدیدترین رمان نودهشتیا کلیک کنید:

دانلود رمان جایی میان دو جهان از نودهشتیا

دانلود رمان گردنکش از نودهشتیا