دانلود رمان کابوس افعی جلد 2 از فاطمه السادات هاشمی نسب کاربر انجمن نودهشتیا

دانلود رمان کابوس افعی جلد 2 از فاطمه السادات هاشمی نسب کاربر انجمن نودهشتیا

مشخصات دانلود رمان کابوس افعی جلد دوم از نودهشتیا

نام رمان: وحشت در تنهایی  نویسنده: فاطمه السادات هاشمی نسب  ژانر: عاشقانه، فانتزی، تاریخی  فرمت: PDF  مناسب برای: گوشی، تبلت، لپ‌تاپ، سیستم، آیفون

__________

خلاصه دانلود رمان کابوس افعی از نودهشتیا:

حالا همه چیز را می دانیم؛ اما انگار هنوز هم حقیقت ماجرا تنها این نیست! پس از سقوط قصر آزتلان و تولد آن آتش سیاه، سرنوشت آزتلان تغییر کرد. پرنسس به دنبال راهی برای فرار می گردد تا خود را از بار عذاب وجدان آزاد کند. اما این بار، موجوداتی جدید به دنیا آمده اند و این شاید از قدرت تازه متولد شده هایدر است. به راستی او کیست؟ اصلاح می کنم، بهتر است بپرسیم او واقعا چیست؟!

__________

برای مطالعه رمان‌های جدید نودهشتیا کلیک کنید:
رمان جادویِ احساس | غزال گرائیلی عضو هاگوراتز نودهشتیا
رمان رز وحشی | shirin_s عضو هاگوارتز نودهشتیا

__________

قسمتی از دانلود رمان کابوس افعی نودهشتیا:

– تو کی هستی؟ خیلی به من شبیهی!
زن با شنیدن این سؤال سرش را پایین انداخت و خندید. متعجب به او نگاه کردم. منظورش از این رفتار چه بود؟
اما طولی نکشید که دوباره سرش را بالا آورد، به هایدرا خیره شد، درست در چشمانش نگاه کرد و گفت:

ــ من تو نیستم، و تو هم من نیستی… پرنسس!

هایدرا بیشتر تعجب کرد. نه تنها پاسخی برای سؤالش نگرفت، بلکه کنجکاوی‌اش هم بیشتر شد. خواست دوباره چیزی بپرسد، اما زن زودتر به حرف آمد. قدمی از هایدرا دورتر شد و همان‌طور که نگاهش را به سوی مرداب چرخاند، گفت:

ــ وضعیت جسمانیت خوب نیست، باید برگردی. موندنت در این رویا، با آگاهی کامل، انرژی زیادی ازت می‌گیره.

متعجب شدم… یعنی منظورش این است که او، خودش، این‌بار هایدرا را با هشیاری کامل به اینجا آورده؟
برای همین بود که قبلاً هایدرا چیزی را به یاد نمی‌آورد!

گوش‌هایم را تیز کردم. باید می‌فهمیدم او کیست و چرا هایدرا با آگاهی کامل اکنون در اینجا، کنار من ایستاده است. زن کمی مکث کرد و دوباره ادامه داد:

ــ باید قبل از برگشتنت یه چیزی رو بدونی… چون اونی که تو داری، برای منه. دانلود رمان کابوس افعی

هایدرا ابروهایش را بالا برد. منظورش چیست؟ او کیست که باید چیزی در نزد هایدرا داشته باشد؟
خواست سؤالش را بپرسد، اما زن دستش را بالا آورد و رنجیده زمزمه کرد:

ــ کسی که برای تو جونش رو به خطر می‌ندازه، در واقع برای من این کار رو می‌کنه. پس…

__________

برای دانلود جدیدترین رمان نودهشتیا کلیک کنید:

دانلود رمان کابوس افعی جلد 1 از فاطمه السادات هاشمی نسب کاربر انجمن نودهشتیا

دانلود داستان پس از نخل ها از رز کاربر انجمن نودهشتیا