دانلود رمان سقر محقر از مینا.ت کاربر انجمن نودهشتیا

دانلود رمان سقر محقر از مینا.ت کاربر انجمن نودهشتیا

مشخصات دانلود رمان سقر محقر از مینا.ت کاربر انجمن نودهشتیا

نام رمان: سقر محقر

 نویسنده: مینا.ت

 ژانر: عاشقانه، فانتزی

 فرمت: PDF  مناسب برای: گوشی، تبلت، لپ‌تاپ، سیستم، آیفون

___

خلاصه دانلود رمان سقر محقر انجمن نودهشتیا: 

اگه بهم بگن عجیب‌ترین چیزی که دیدی مال کی بود.. قطعا میگم خودم!
که تونستم با یک رمان واقعی محل زندگی خوناشام‌ها رو پیدا کنم…
بهشون نزدیک بشم و روزیکه قرار بود تبدیل به خوناشام بشم؛ به قتل برسم و وارد جهنم دنیای جادو به اسم سقر بشم!
حالا منم.. و اون پادشاه مغرور جهنمی!
با لبخند زیرکانه و تمنای برگشت به اسارتش!
چی میشه اگه بمونم و برنگردم؟
چی میشه اگه برگردم و دیگه نمونم؟!
چی میشه اگه ما عاشق بشیم.. من قاتل بشم و اون مقتول؟!

___

مطالعه رمان جدید انجمن نودهشتیا:

رمان چرخه دنیا | bano.z کاربر انجمن نودهشتیا

داستان راز یک قتل | bano.z کاربر انجمن نودهشتیا

___

قسمتی از دانلود رمان سقر محقر سایت نودهشتیا

هایلایتر رو محکمتر کشیدم و با انگشت اشاره چندبار روی اطلاعات بدست اومده کوبیدم:
_ ببین کِی گفتم؛ تو یک رمانِ واقعی هستی!
کتاب رمان ششمین همزاد رو بستم و کاغذی که سوتیهای نویسنده رمان داخلش بود رو برداشتم. چه سوتی هایی؟!
اینکه نویسنده الکی نوشته بود این رمان تخیلیه ولی تمام موقعیت هایی که گفته بودی واقعا وجود داشت!
و من توی واقعیت پیدا کرده بودمشون! حتی با تاریخ و زمان وقف داده بودم و واقعا همچین اتفاقاتی ثبت شده ولی دلیل موجهی براشون آورده نشده!
شالم رو شل و وِل روی سرم انداختم و دوباره ایمیل نویسنده رو چک کردم:
_ نویسنده: خانم محترم چندبار توضیح دادم، تمام شخصیتهای رمان برگرفته از ذهنم بود و هیچ خوناشامی در این شهر وجود نداره!

پوزخندی زدم؛ آره خانوم محترم منم باور کردم که خوناشام ها وجود ندارن و یک الهه تو شهر من زندگی نمیکنه!
از کنار برادر بیمارم گذشتم، اگه بتونم یک خوناشام پیدا کنم و از خونش به برادرم بدم اون شفا میگیره! یعنی شفا که مسخره هست.. در واقع فلج بودن بدنش ترمیم میشه و دوباره میتونه راه بره!
کارت اتوبوس رو برداشتم و به مامان توضیح دادم:
_ سراغ دکتر جدید میرم!
چیزی نگفت؛ اونم از خوب شدن داریوش دل کنده بود!
سوار خط هشتادونه که شدم، راننده اتوبوس صدا بالا برد:
_ کارتهاتون رو بزنید!
یک کوچه پایینتر از آدرس عمارت شیشه ای پیاده شدم.
من پیدا کرده بودمشون! همون عمارتی که نشون میداد یک خانواده خوناشام درونش زندگی میکنه!
تک تک آدرس ها رو از توی رمان استخراج بودم و زمانیکه به نویسنده رمان، مینا گفتم؛ ادعا کرد که رمان رو الکی نوشته و تخیلیه!
به نزدیکی عمارت که رسیدم نگاهم رو از لامپ های حیاط بی بدیل به یک باغ گذروندم؛ رنگ قرمز چراغ هاش دقیقا همونجوری که توصیفش کرده بودن! مورد علاقه یک خوناشام… رمان سقر محقر
درب ماشین رو باز شد و ماشینی از درون کوچه با سرنشین یک آقا و دختر بچه ای که چهره اش سوخته بود داخل باغ شد!

___

دانلود رمان جدید انجمن نودهشتیا:

دانلود رمان ششمین همزاد از مینا.ت کاربر انجمن نودهشتیا

دانلود رمان تینار از هانیه پروین کاربر انجمن نودهشتیا