📌 نام داستان: عشق در لحظه های بارانی ✍️ نویسنده: الناز سلمانی 📚 ژانر: اجتماعی، خانوداگی، معاصر، عاشقانه 📥 فرمت: PDF 📱 مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، سیستم، آیفون
خلاصه داستان عشق در لحظه های بارانی از نودهشتیا:
رها کودک بود، اما قلبی پر از نور داشت. او نمیخواست تنها از تاریکیهای زندگیاش رها شود، بلکه میخواست مادری که در سایههای گذشته گم شده بود، به سوی روشنایی هدایت کند. در مسیر پر پیچ و خم زندگی، رها آموخت که حتی یک کودک میتواند نیرویی بزرگ برای تغییر باشد، نیرویی که با عشق و بیپایانی، خانوادهاش را از تاریکیها نجات دهد.
📌 نام رمان: داستان جزیره ✍️ نویسنده: غزال گرائیلی 📚 ژانر: عاشقانه، اجتماعی 📥 فرمت: PDF 📱 مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، سیستم، آیفون
خلاصه رمان داستان جزیره از نودهشتیا:
داستان در ارتباط با دختری به اسم باران است که برای فراموش کردن عشق سابقش و شروع کردن زندگی جدید، وارد جزیره میشه اما سرنوشت در سفرش اتفاقات جدیدی را برایش رقم میزند و ...
📌 نام رمان:زخم ناسور ✍️ نویسنده: سایه مولوی 📚 ژانر: عاشقانه، اجتماعی 📥 فرمت: PDF 📱 مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، سیستم، آیفون
خلاصه رمان زخم ناسور از نودهشتیا:
این رمان داستان زندگی فردیست که پس از پشت سر گذاشتن مشکلات به دنبال یک فرصت دوباره برای شروع یک زندگی جدید است اما اینبار و در زندگی جدیدش هم دچار چالشها و سختیهایی میشود که... .
📌 نام داستان: ملقب به ابوالعاص ✍️ نویسنده: آتنا ملازاده 📚 ژانر: مذهبی 📥 فرمت: PDF 📱 مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، سیستم، آیفون
خلاصه داستان ملقب به ابوالعاص از نودهشتیا:
آنچه در داستان ملقب به ابوالعاص میخوانید... من زینب، دختر پیامبر بزرگ اسلام و دختر خدیجه بزرگ، خواهر فاطمه سرور بانوان جهان! من زینب؛ همسر پسر خالهام قاسم، ملقب به ابوالعاص... من زینب؛ دختی که مثل دیگر خواهرانش به اسلام روی آورد اما همسرش، نه!
📌 نام داستان: برای دیگران ✍️ نویسنده: فاطمه یوسفی 📚 ژانر: اجتماعی 📥 فرمت: PDF 📱 مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، سیستم، آیفون
خلاصه داستان برای دیگران از نودهشتیا:
پیرمرد تعادل احساساتش از دستش در رفته بود، حد وسطش را گم کرده ولی همچنان با درد و فلاکت به زندگی سنجاق شده بود. پیرمرد تعادل احساساتش از دستش در رفته بود، حد وسطش را گم کرده ولی همچنان با درد و فلاکت به زندگی سنجاق شده بود.
این داستان برگرفته از واقعیت است.
رمان انعکاس در شب نهایی، داستان الین، دختری پرشور، کنجکاو و جسور است که برخلاف میل خانوادهاش، رشتهای را انتخاب میکند که به آن علاقهمند است. اما مسیر تحقیقات او به جایی ختم میشود که انتظارش را ندارد. او تصمیم میگیرد همراه دوستانش به منطقهای متروکه و ممنوعه سفر کند، اما...
💀 این سفر، نه تنها برایشان اکتشاف و دانش به ارمغان نمیآورد، بلکه دردسرهای بزرگ و پیشبینینشدهای را رقم میزند که جانشان را به خطر میاندازد. نیروهای ناشناخته و رازهایی سر به مهر، آنها را در تاریکی مطلق فرو میبرند!
آیا الین میتواند از این کابوس وحشتناک جان سالم به در ببرد؟ یا در گرداب اتفاقاتی که در انتظارش است، گرفتار خواهد شد؟
🌙 یک داستان مهیج، پرتعلیق و دلهرهآور که شما را تا آخرین صفحه درگیر خواهد کرد!
📌 نام رمان: زندانبان ✍️ نویسنده: داماسپیا 📚 ژانر: عاشقانه، تاریخی، فانتزی، اکشن، هیجانی 📥 فرمت: PDF 📱 مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، سیستم، آیفون
خلاصه رمان زندانبان از نودهشتیا:
آرتمیس دختری که برای اینکه خودشو به باباش ثابت کنه وارد یک بازی خطرناک میشه و در نهایت به دست فرماندهی دشمن اسیر میشه اما خبر نداره که اون مرد چیزی بیشتر از یک فرماندهست...
📌 نام رمان: آخرین اصیل زاده ✍️ نویسنده: نگین 📚 ژانر: فانتزی، عاشقانه، طنز 📥 فرمت: PDF 📱 مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، سیستم، آیفون
خلاصه رمان آخرین اصیل زاده:
در رمان آخرین اصیل زاده... اصیلا شر و شیطون، دخترخوانده مرد با نفوذ نظامی هست. که تو پایگاه همه از دست اذیت های خودش و گروهش عاجزن و پدرش برای اینکه ادبش کنه اونو همراه گروهش به وحشتناکترین پایگاهی میفرسته که همه ازش ترس دارن...
📌 نام داستان: واکنش شاذ ✍️ نویسنده: کهکشان 📚 ژانر: عاشقانه 📥 فرمت: PDF 📱 مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، سیستم، آیفون
خلاصه داستان واکنش شاذ از نودهشتیا:
در میان هیاهوی یک اجتماع بسته، تصمیمی شکل میگیرد که آرامش ظاهری را به چالش میکشد. خطوطی از عشق، اجبار و مقاومت در سکوتی سنگین ترسیم میشود، اما هیچچیز آنگونه که به نظر میرسد نیست. لحظهای کوتاه اما سرنوشتساز، همه چیز را دگرگون میکند. در این میان، حقیقتی پنهان و سرکشی بیصدا در انتظار پردهبرداری است. پ.ن: به معنای واکنش و عکسالعمل نادر و کمیاب
📌 نام داستان: هارمونیکا ✍️ نویسنده: هانیه پروین 📚 ژانر: عاشقانه 📥 فرمت: PDF 📱 مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، سیستم، آیفون
خلاصه داستان نیل در آتش از نودهشتیا:
آنقدر رقصید که تپشهای بیقرارش، ابرهای هفت آسمان را شکافت. قلب میکوبید و میکوشید از جایی بیرون بزند. پچپچها تمام نمیشد و از آن دهانها، بیشک بوی تعفن به مشامِ آدمیت میرسید. چرخ زد و زمزمهها بلندتر شدند. موهایش را تاب داد و نیشخند جماعت، ریشهی دلش را از جا کَند! حرکاتش بههم ریخت... او که تمامش را وسط گذاشته بود، چرا نگاهِ محبوبش هم همرنگ جماعت است؟
قسمتی از داستان نیل در آتش از نودهشتیا:
دفاعیههایم که به نقطه سر خط رسید، گره ابروانم را کورتر کردم؛ نگاهش درون چشمهایم فرو رفته بود.
-دادگاه برای اعلام حکم نهایی، پانزده دقیقه تنفس اعلام میکنه.
همزمان با سقوط پلکهایم، تنم را روی صندلی رها کردم. همهمهی برخاسته شده تا مغزم نفوذ کرده و راه را برای تفکر بسته بود. صدای رسای دادستان که بلند شد، لبان باریکم را پیشکش دندانهایم کردم.
-مدارک ارائه شده به دادگاه بررسی شده و اظهارات متهم درست بوده؛ مشخص شد که متهم راستین فردی پور به قصد مرگ مقتول حرکتی انجام نداده و بنا به دفاع از نفس، اثبات شد که هیچ تقصیری نداره؛ بنابراین از محضر دادگاه، تقاضای تبرئه میکنم.