رمان های اختصاصی نودهشتیا
رمان های اختصاصی نویسندگان انجمن نودهشتیا را در اینجا دانلود کنید
رمان های اختصاصی نودهشتیا
مطالب محبوب
دانلود داستان نفس گیر از زهرا کاربر انجمن نودهشتیا

دانلود داستان نفس گیر از زهرا کاربر انجمن نودهشتیا

مشخصات داستان نفس گیر از نودهشتیا
📌 نام داستان: نفس گیر
✍️ نویسنده: زهرا | کاربر انجمن نودهشتیا
📚 ژانر: تراژدی، عاشقانه
📥 فرمت: PDF
📱 مناسب برای: گوشی، تبلت، لپ‌تاپ، سیستم، آیفون
_____________
خلا
صه داستان نفس گیر از نودهشتیا:

داستان درباره زنی است که در مسیر پیچیده‌ای از وابستگی، انتظار و سایه‌های گذشته قرار می‌گیرد. زندگی او از سکوت‌های عمیق، انتخاب‌های آسیب و حسرت‌هایی است که با گذر زمان سنگین‌تر می‌شوند.
_____________
برا
ی مطالعه رمان‌های جدید نودهشتیا کلیک کنید:

رمان محرمِ قلبم از انجمن نودهشتیا
رمان محکوم به عشق از انجمن نودهشتیا

_____________


قسمتی از داستان نفس گیر نودهشتیا:

روزها پشت هم می‌گذشتند؛ آرام، بی‌رحم، مثل آبی که سنگ را سوراخ می‌کند. نیلوفر هر صبح با صدای بسته‌شدن در خانه بیدار می‌شد؛ رادان بی‌کلام می‌رفت. نه خداحافظی، نه حتی نگاه. سکوتش مثل خنجری بود که هر روز در دل نیلوفر عمیق‌تر می‌نشست.

لباس‌هایش، هنوز بوی او را می‌دادند؛ اویی که دیگر نبود. در کمد، پیراهن‌هایی آویزان بود که برای نیلوفر نبودند، برای سایه‌ی دیگری بودند. وقتی مادرشوهرش با بی‌تفاوتی گفت
– اینارو بپوش… اون همیشه همینارو می‌پوشید.

نیلوفر حس کرد مثل عروسکی بی‌جان است. هر تار نخ آن لباس‌ها روی پوستش مثل خار می‌نشست.

شب‌ها، تخت میانشان سردتر از هر برفی بود. فاصله‌ی تن‌ها چیزی نبود؛ فاصله‌ی روح‌ها، همه‌چیز بود. رادان به دیوار نگاه می‌کرد، به سکوتی که نیلوفر را می‌کُشت. او حتی وقتی می‌خواست چیزی بگوید، صدایش می‌لرزید. واژه‌ها در گلویش گیر می‌کردند، چون می‌دانست جواب فقط سکوت خواهد بود. داستان نفس گیر

گاهی نگاه‌های کوتاه، تیزتر از هر ضربه‌ای بودند. نگاه‌هایی که می‌گفتند «تو او نیستی»، بی‌آنکه لب‌ها تکان بخورند. همان نگاه‌ها بودند که نیلوفر را شب‌ها در آغوش گریه فرو می‌برد.

اما سکوت همیشه زخم نبود؛ گاهی خشم به شکل دیگری بیرون می‌زد. روزی که نیلوفر نتوانست لباس خواهرش را بپوشد و گفت: «این من نیستم…» رادان بی‌هوا مچ دستش را گرفت. فشارش آنقدر شدید بود که پوست نیلوفر کبود شد. نگاهش سنگین و پر از عصبانیت بود، و با صدای خفه و خشنی گفت
– پس سعی کن بشی.

درد مچش تا بازو رفت. وقتی رادان دستش را رها کرد، جای انگشت‌هایش مثل داغی روی پوست ماند. نیلوفر فهمید درد همیشه مشت و سیلی نیست. گاهی در لباسی است که به اجبار بر تنت می‌نشانند، در چنگی که روی پوستت فرو می‌رود، در سکوت‌هایی که مثل زهر آرام در جانت می‌چکد.

هر شب، وقتی در آینه نگاه می‌کرد، کمتر و کمتر خودش را می‌شناخت. صورتش بود، اما چشم‌هایش خاموش می‌شدند. کم‌کم خودش محو می‌شد و فقط سایه‌ای باقی می‌ماند… سایه‌ای که باید به جای دیگری زندگی کند. داستان نفس گیر

_____________

برای دانلود رمان جدید نودهشتیا کلیک کنید:
دانلود رمان سقر محقر از سایت نودهشتیا
دانلود رمان عاشقانه تینار از سایت نودهشتیا

خلاصه کتاب

مشخصات داستان نفس گیر از نودهشتیا

📌 نام داستان: نفس گیر

✍️ نویسنده: زهرا | کاربر انجمن نودهشتیا

📚 ژانر: تراژدی، عاشقانه

📥 فرمت: PDF

📱 مناسب برای: گوشی، تبلت، لپ‌تاپ، سیستم، آیفون

خلاصه داستان نفس گیر از نودهشتیا:

داستان درباره زنی است که در مسیر پیچیده‌ای از وابستگی، انتظار و سایه‌های گذشته قرار می‌گیرد. زندگی او از سکوت‌های عمیق، انتخاب‌های آسیب و حسرت‌هایی است که با گذر زمان سنگین‌تر می‌شوند.

مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    داستان نفس گیر
  • ژانر
    عاشقانه، اجتماعی
  • نویسنده
    عسل
  • طراح کاور
    هانیه پروین
  • منبع تایپ
    انجمن نودهشتیا
لینک های دانلود
  • برچسب ها:
کامنت ها

درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان های اختصاصی نودهشتیا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.